چرا نوآوری؟
یکی از بهترین داستانهایی که تا کنون درباره نوآوری شنیدهام را مدیر اجرایی یک شرکت فناوری برای من تعریف کرده است. ظاهراً شرکت آنها به تازگی یک قرارداد یک میلیون دلاری را برده بود. قرارداد برای طراحی سنسوری بوده که کارش شناسایی آلودگیهای با مقیاس بسیار کم در زیر آب بود. این مسئله از نظر آنها بسیار غیرمعمول و پیچیده بوده و در نتیجه تیمی از طراحان ریزپردازندهها را جمع کرده بودند و تیم شروع به تحقیق کرد.
۴۵ دقیقه از شروع اولین جلسه کاری آنها نگذشته بود که زیستشناسی که عضو تیم بود با یک کیسه پر از صدف وارد اتاق شده و کیسه را روی میز میگذارد. هنگامی که میبیند همه تیم با تعجب به او نگاه میکنند توضیح میدهد که صدفها میتوانند آلودگیهای بسیار کم (در حد ۱ در میلیون) را تشخیص بدهد، و هنگامی که این اتفاق بیفتد، صدفشان را باز میکنند.

کاشف به عمل آمد که آنها اصلا به ریزپردازنده بسیار پیچیدهای نیاز نداشتند. فقط ریزپردازنده بسیار کوچکی لازم بود که هنگام باز شدنِ صدفها، به سیستم اخطار بدهد. مدیر اجرایی با خنده میگفت که «۹۹۹۰۰۰ دلار صرفهجویی کردیم و صدفها را هم برای نهار خوردیم.»
این اساساً معنای نوآوری گشوده است. هنگامی که مشکلی جدید پیش میآید، اگر تیم شامل متخصصین بیش از یک حوزه باشد حتماً مفید خواهد بود. بسیاری معتقدند که این ترکیبها است که کلید دستیابی به موفقیت است . پژوهشی با بررسی ۱۷.۹ میلیون مقالهی علمی به این نتیجه رسیده که اکثر آثاری که بسیار به آنها رجوع شده ریشه در یک زمینه سنتی داشتهاند و فقط ایدهای کوچک از جایی نامتعارف گرفتهاند.
هنگامی که برای نوشتن کتابم– نقشهپردازی نوآوری– تحقیق میکردم پی بردم که همهی استراتژیهای نوآوری نهایتاً شکست خواهند خوردY چون هدف نوآوری ذاتاً حل مشکلات است و همانقدر شیوههای نوآوری وجود دارد که مشکلات جدیدی برای حل شدن وجود داشته باشند. هیچ شیوه نوآوری منحصر به فردی وجود ندارد.

ما باید نگاهمان به نوآوری را تغییر بدهیم و آن را همچون مجموعهای از ابزارها که برای رسیدن به اهدافی خاص طراحی شدهاند ببنیم. اگر بخواهیم فقط به یک شیوه بازاریابی یا یک منبع مالی واحد برای کل سازمان متکی نباشیم، باید مجموعهای از استراتژیهای نوآوری که برای اهداف خاصی ساخته شدهاند طراحی کنیم.
با توجه به این قضیه بود که ماتریس نوآوری را برای کمک به رهبران طراحی کردم، تا در شناسایی نوع درست استراتژی برای حل هر مسئله به آنها کمک کند. با توجه به پاسخ این سوالات:
- آیا میتوانیم به درستی مسئله را تعریف کنیم؟
- آیا میتوانیم به درستی حوزه مهارتی لازم برای حل آن مسئله را تعریف و پیدا کنیم؟
نوآوری پایدار
اغلب نوآوریها در این دسته جای میگیرند. چون بیشتر اوقات ما به دنبال بهتر شدن در کار خودمان هستیم. ما اکثراً میخواهیم تواناییهایی که داریم را بهبود ببخشیم و ایده کاملاً روشنی هم درباره مسئلهای که باید حل شود و مهارتهای مورد نیاز برای حل آن داریم.
برای این نوع از مسائل، استراتژیهای مرسوم مانند استراتژی نقشه راه، تحقیق و توسعه، و استفاده از آشنایان برای جذب منابع و نیروها جدید غالباً مفید هستند. روشهای تفکر طراحانه، مانند آن چیزی که تخصص دیوید کیلی است، میتواند هم برای شناسایی مسئله و هم برای شناسایی مهارتهای متنوع لازم برای حل آن بسیار مفید باشند.

نوآوری غیرمنتظره
گاهی ما به مسئلهای برخورد میکنیم که به خوبی روشن است، اما راهحل آن بینهایت دشوار است. مانند مثالی که در ابتدای همین متن درباره آلودگی در زیر آب بیان شد. در این گونه موارد، باید به سراغ مهارتهای غیرمتداول برویم. مثلآ اضافه کردن یک بیولوژیست به تیم طراحان ریزپردازنده. استراتژیهای نوآوری گشوده در این زمینه بسیار میتوانند موثر باشند، چون کمک میکنند تا مسئله را در حوزههای مهارتی مختلف بررسی کرد.
همانگونه که توماس کوهن در کتاب ساختار انقلابهای علمی توضیح داده، ما با ساختن پاردایمها در حوزههای مشخص پیش میرویم، که همین قضیه گاهاً میتواند باعث دشوار شدن حل مسئله درون همان پارادایم خاص شود؛ در حالی که ممکن است در پارادایمهای دیگر به راحتی قابل حل باشد.
نوآوری تخریبگر
هنگامی که یکی از اساتید دانشگاه هاروارد، کلیتون کریستنسن، مفهوم نوآوری تخریبگر را در کتابش مسئله غامض مبتکرین معرفی کرد، انقلابی در نوع خود بود. او در مطالعهاش بر روی شرکتهای خوبی که شکست خورده بودند دریافت که آنچه معمولاً بهترین عمل میدانیم –مثل گوش دادن به مشتریها، سرمایهگذاری در پیشرفت تدریجی، و تمرکز بر جمع کل در آمد شرکت- در بعضی مواقع میتوانند بسیار مهلک باشد.

خلاصه آنچه کشف کرد این بود که هنگامی که پایه رقابت تغییر میکند، برای مثال چون تکنولوژی تغییر کرده یا تغییراتی در بازار اتفاق افتاده، شرکتهایی که به دنبال تقویت شیوههای قبلی هستند احتمالا روز به روز بیشتر ضرر خواهند کرد. هنگامی که این اتفاق افتاد نوآوری در محصولات کمکی نخواهد کرد؛ باید کل مدل تجاری را از نو ساخت.
تحقیقات پایه
نتیجهی نوآوریهای همراه با تغییر مسیر هرگز در ابتدا کاملاً مشخص نیست. این نوع نوآوری همیشه با کشف چند پدیده جدید آغاز میشود. هیچ کس نمیتواند حدس بزند انیشتین چگونه به کشفیاتش درباره جهان رسید، یا اینکه آیا ایدهی کامپیوتر جهانیِ اَن تورینگ تحقق مییابد یا نه. همانگونه که نیل دِگرَس تایسن وقتی از او درباره اثر یک کشف بزرگ بر زندگی ما پرسیدهاند پاسخ داد:«نمیدانم، اما احتمالاً آن را کشف خواهیم کرد». مطابق با همین، کشفیات نیوتن اکنون نقشهای بسیار حیاتی در تکنولوژیهای مختلف از انرژی هستهای تا تکنولوژیهای کامپیوتری و ماهوارههای جیپیاس دارند.
بعضی از شرکتهای بزرگ مانند IBMمنابع کافی برای سرمایهگذاری در آزمایشگاهها و بخشهای لازم برای انجام تحقیقات پایهای را دارند. دیگر شرکتها، مانند Experian’s Data Lab محققین و مهندسین را تشویق میکنند تا در کنفرانسهای آنها شرکت کرده و بعد از آن سمینارهای داخلی دربارهی آنچه در این کنفرانسها آموختهاند برگزار میکنند. گوگل حدود ۳۰ نفر از برجستهترین محققین جهان را برای ۱ سال کار دعوت کرد و سالانه ۲۵۰ پروژه آکادمیک را تأمین مالی و حمایت میکند.

اما یکی از ناشناسترین رموز این است که چگونه شرکتهای کوچک یا متوسط میتوانند به این تحقیقات سطح بالای جهانی دسترسی پیدا کنند. راههایی برای شرکتهای کوچک وجود دارد. برای مثال حکومتها معمولاً برنامههای پژوهشی بسیاری را حمایت مالی میکنند. همچنین دانشگاههایی که توان مالی مناسبی دارند نیز میتوانند منبع مالی ارزشمندی باشند.
تلاش برای مشارکت دراین نوع برنامهها میتواند به شرکتهای کوچک امکان رقابت در بازارهای بزرگ را بدهد. برای مثال، مایک ویکسون از شرکت ناویتاس، شرکتی که سابقه چهار ساله در زمینه باتری داشته و بعد به عنوان عضو وابسته وارد رابطه با مرکز مشترک پژوهش ذخیره انرژی (JCESR) شده بود، به من گفت «به عنوان یک شرکت کوچک، ما روزانه برای بقا میجنگیدیم. همکار شدن با JCESR این فایده را برای ما داشت که زودتر از پیشرفتهای تکنولوژیکی مطلع میشدیم و این پیشدستی به ما امکان میداد تا بتوانیم مادههای مختلفی که برای این نوع تکنولوژی در صنعت باطری مناسب است را شناسایی و استفاده کنیم.»
پس مشخص است که نزدیک شدن به دانشمندانی که در بالاترین سطح هر حرفهای کار میکنند برای داشتن برنامه تجاری برای آینده بسیار مفید باشد. رویکردهای دیگر مانند تفکر طراحانه، نوآوری گشوده، نوآوری طرح تجاری، و … نیز اگر در بستری مناسب استفاده شوند میتوانند برای پیشرفت شرکت مناسب باشند. قضیه این است که هیچ راهحلی برای همه مسائل مناسب نیست.

در ادامه به اختصار به معرفی 7 مرحله نوآوری میپردازیم. تا پایان با ما همراه باشید.
7 مرحله نوآوری
همه ایدههای نوآورانه به موفقیت تبدیل نمیشوند. در واقع، اکثریت قریب به اتفاق ایدههای نوآورانه به موفقیت ختم نمیشوند.
بنابراین هنگام تبدیل یک ایده به واقعیت، نکته ای که باید در نظر گرفت این است که آیا فرایندهای کلیدی در برنامه نوآوری وجود دارد که به تضمین نرخ بالای موفقیت کمک کند؟ نوآوری در حقیقت مجموعهای از فرایندها است که میتوان آن را به عنوان 7 مرحله نوآوری در نظر گرفت.
مرحله 1. ایجاد ایده
توانایی درخواست و جذب ایدهها از شبکه گستردهای که ممکن است داخل یا خارج یک سازمان از کارکنان، مشتریان، تامین کنندگان و… باشد، برای موفقیت هر برنامه نوآوری امری ضروری است. ایجاد انگیزه برای به اشتراک گذاشتن ایدهها به غنای گفتگو و کیفیت ایدهها کمک خواهد کرد.
مرحله 2. به دنبال یک حامی باشید
ایدههایی که انتخاب میشوند برای اجرا به حامی نیازدارند. بذر نوآوری به کشاورزان متعهد برای کشت و رشد نیاز دارد. حامیان میتوانند یک تیم در سازمان یا شاید یک مشتری اولیه که ایده را پیش میبرد باشد. یک تیم همیشه بهتر از یک فرد تنها ایده را پیش خواهد برد.
مرحله 3. ساخت مدل
این مرحله از نوآوری ممکن است شامل یک مدل کسب و کار یا یک طرح تجاری باشد. این تیم، مخاطبان هدف را برای پذیرش ایده، ویژگیهای کلیدی، فعالیتها و مسائل اجرایی مورد بررسی قرار میدهد. این تیم همچنین درمورد منابع مالی و سایر منابع مورد نیاز برای پیشبرد ایده بحث میکند. همه اینها شامل تولید یک مدل از ایده مورد نظر است. در این مرحله ممکن است چندین مدل برای ایدههای انتخابی وجود داشته باشد.

مرحله 4. ارزیابی در دنیای واقعی
این مرحله جایی است که مدلهای ایده درمقابل متخصصان بخش یا صنعت، پذیرندگان بالقوه اولیه و جمعیت هدف، قرار میگیرند.هرچه تنوع نظرات و ورودیها بیشتر باشد، کیفیت و دقت بازخوردها بیشتر خواهد بود. بازار انبوه هیچگاه اشتباه نمیکند، و این اصل در این مرحله از نوآوری مطرح است. این چیزی است که به پرکردن شکاف میان ایده شما و واقعیت بازار کمک میکند.
مرحله 5. معیار اهداف
با تمام دادههای جمعآوری شده، اکنون میتوان مدلهای ایده را بر اساس معیارهای مختلفی مانند هزینه تولید، هزینه واحد، بازارپذیری، امکان سنجی، سودآوری و… ارزیابی کرد. عدم ارزیابی ایدهها در برابر اهداف تجاری یکی از دلایل شکست بسیاری از ایدههای نوآوری است.
مرحله 6. منابع
تخصیص منابع مناسب از نظر بودجه اولیه، سرمایه در گردش و افراد ماهر برای تبدیل ایده به واقعیت از عوامل لازم در این مرحله از نوآوری هستند. ناتوانی در جذب چنین منابعی، چه از نظر منابع خارجی مانند سرمایهگذاران یا موسسات مالی و چه منابع داخلی اغلب باعث شکست ایدهها یا سرمایه گذاری حتی پیش از شروع به کار خواهد شد.
مرحله 7. بازاریابی
بازاریابی ایده تکمیل شده چه از طریق یک رویداد راه اندازی بازار، تبلیغات، استفاده از مدافعان ایده در پایگاه مشتری و…انجام شود، مرحله بسیار مهمی در نوآوری است که سکوی پرشی برای موفقیت و سرعت پذیرش ایده فراهم میکند.

جمع بندی
اگر استراتژی نوآوری شما متزلزل یا در حال افول است. در نظر داشته باشد که آیا به این دلیل نیست که درون یک رویکرد خاص خودتان را محصور کردهاید؟ همیشه مشکلات جدیدی وجود دارند. باید یاد بگیرم که برای هر مشکل راه حل مناسب آن را بکار بگیریم. در این مقاله به طور مختصر به بررسی انواع نوآوری و 7 مرحله نوآوری پرداختیم. از اینکه تا پایان با ما همراه بودید از شما کما تشکر را داریم.
تیم تولید محتوای گروه مشاوران غزال
این مقاله به کوشش فاطمه شیرمردی و دیگر اعضای گروه مشاوران غزال تولید شده است. تکتک ما تلاش داریم اثری مثبت بر روی کسب و کارها داشته باشیم.