استراتژی کسبوکار چیست؟؟ آموزش صفر تا 100 موضوع استراتژی
استراتژی کسب و کار مجموعهای شفاف از برنامهها، اقدامات و اهداف است که نشان میدهد چگونه کسب و کار در یک بازار یا بازارهای خاص با یک محصول یا تعدادی از محصولات یا خدمات رقابت میکند. برای اشنایی با موضوع استراتژی و تعیین استراتژی رشد کسبوکار پیشنهاد میکنیم فیلم روبرو را حتما مشاهده و نکته برداری کنید.
تعریف استراتژی کسبوکار
موفقیت هر کسب و کاری با اثربخشی استراتژی که دنبال میکند تعیین می شود. استراتژی کسب و کار توضیح میدهد چگونه شرکت قصد دارد در بازار رقابت کند و چگونه قصد دارد با سود رشد کند. کسب و کارها در سراسر جهان، با فروش کالاها و خدمات در بازارهای رقابتی به دنبال افزایش و سود ارزش اقتصادی شرکت به منظور تضمین بقای آینده خود هستند. این امر مستلزم طرحی است که به مدیران کمک کند تصمیمات خود را هدایت کنند و از منابع به طور موثر برای دستیابی به اهداف کلیدی استفاده کنند. این طرح به عنوان استراتژی کسب و کار شناخته می شود.
بنابراین استراتژی کسب و کار برای هر شرکتی که به دنبال توسعه کسب و کار خود به شیوهای استراتژیک باشد، حیاتی است. اما استراتژی کسب و کار دقیقا چیست؟
به بیان ساده، استراتژی کسب و کار مجموعهای شفاف از برنامهها، اقدامات و اهداف است که نشان میدهد چگونه کسب و کار در یک بازار یا بازارهای خاص با یک محصول یا تعدادی از محصولات یا خدمات رقابت میکند.
به تعبیری دیگر استراتژی کسب و کار، طرح عملی برای دستیابی به چشم انداز و اهداف تعیین شده شرکت را ترسیم میکند و فرآیندهای تصمیمگیری برای بهبود ثبات مالی شرکت در بازار رقابتی را هدایت میکند. استراتژی کسب و کار به بخشهای مختلف شرکت کمک میکند با هم کار کنند و اطمینان حاصل شود که تصمیمات بخش از جهت کلی شرکت پشتیبانی میکند.
در سادهسازی این تعاریف میتوان گفت استراتژی کسب و کار، یک طرح جامع است که به کسب و کار کمک میکند به اهداف خود دست یابد. چگونگی دستیابی به این اهداف توسط استراتژی در مقالات بعدی بحث خواهند شد.
ممکن است درک مفهوم استراتژی در تئوری تا حدودی ساده باشد، اما طراحی یک استراتژی کسب و کار خوب و سپس اجرای واقعی آن کار آسانی نیست. به منظور رصد مناسب عملکرد کسب و کار بر اساس استراتژی های از پیش تعیین شده، داشتن یک داشبود مدیریتی به منظور نظم دهی شاخص های عملکرد به صورت جامع یکی از ضروریات است. امروزه مشاوره مدیریت استراتژیک به کسبوکارها کمک میکند تا با تحلیل محیط داخلی و خارجی، مسیرهای رشد و توسعه را شناسایی و بهینهترین استراتژیها را اجرا کنند. مشاوران استراتژی با ارائه راهکارهای خلاقانه و تحلیل رقبا و بازار، سازمانها را در تعیین و بهبود استراتژیهای کسبوکار یاری میدهند.
به شما پیشنهاد می کنیم مقاله مدیریت استراتژیک را نیز بخوانید.
شرکت های خوب، نیازها را برآورده می کنند، در حالیکه شرکت های بزرگ، بازارها را ایجاد می کنند.
پس برای آنکه بازار فروش را به دست بگیرید، باید هر چه زودتر به ارائه راهکارهایی باشید تا به فروش موفق دست یابید.
اگر بتوانید بازار را تسخیر خویش گردانید، می توانید به فکر تحقق رویاپردازی های خودتان باشید.فیلیپ کاتلر
ترتیب دروس رایگان موضوع استراتژی
نکات مهم در انتخاب ماموریت فردی و کسبوکار
استراتژی چه تفاوتی با تاکتیک دارد؟
قبل از اینکه به جزئیات ساخت یک استراتژی بپردازیم، درک تفاوت یک استراتژی با یک تاکتیک حیاتی است.
در حالی که هر دو اصطلاح اغلب به جای یکدیگر اشتباه گرفته می شوند، آنها دو چیز کاملاً متفاوت هستند:
استراتژی کسب و کار به اهداف بلند مدت یک سازمان و نحوه برنامه ریزی برای دستیابی به آنها اشاره دارد. به عبارت دیگر مسیر رسیدن به چشم انداز تعریف شده را نشان می دهد.
تاکتیک به اقدامات خاصی اشاره دارد که برای رسیدن به اهداف تعیین شده در راستای استراتژی انجام می شود.
به عنوان مثال، استراتژی شرکت A ممکن است تبدیل شدن به ارزان ترین ارائه دهنده در بازار گوشی های هوشمند باشد. سپس مدیران آنها باید با تامین کنندگان مذاکره کنند تا هزینه قطعات الکترونیکی مورد استفاده در تولید را کاهش دهند. این یک تاکتیک برای دستیابی به استراتژی تعیین شده است.
یا همانطور که کمدین و نویسنده انگلیسی فرانک مویر می گوید:
استراتژی خرید یک بطری نوشابه خوب زمانی است که کسی را برای شام بیرون می آورید. تاکتیک این است که آنها را به نوشیدن آن وادار کند.
به طور خلاصه، بازاریابی بیشتر بر روی ایجاد ارزش، جذب مخاطبان و افزایش شناخت از برند تمرکز دارد، در حالی که فروش بیشتر بر روی بستن معاملات و تأمین سفارشات تمرکز دارد.
فروشندگان از کجا می توانند سرنخ ها و مشتریان بالقوه را تامین کنند؟ کمپین ها و تلاش های قسمت بازاریابی برخی از بهترین راه ها برای پیدا کردن مشتریان بالقوه واجد شرایط هستند. و گزارش وضعیت ورودی دریافت که فروشندگان 28 درصد از سرنخ های خود را از بازاریابی تامین می کنند. در حالی که بازاریابی و فروش از فرآیندهای متفاوتی استفاده می کنند، هر دو عملکرد تجاری بر پیدا کردن مشتریان جدید دارند و بر درآمد تأثیر می گذارند.
متخصصان فروش باید از احساسات مشتری بهره ببرند تا راهی برای بستن فروش بیابند. بیایید برخی از بهترین تاکتیک های فروش مبتنی بر روانشناسی را در این مقاله که می توانید امروز در حین فروش خود استفاده کنید، بررسی کنیم:
نکات مهم در انتخاب چشم انداز کسبوکار
سطوح استراتژی کسب و کار
سه سطح وجود دارد که معمولاً در آن از استراتژی ها استفاده می شود: سطح شرکتی، تجاری و عملکردی.
هر سه سطح چارچوب استراتژیک یک سازمان را تشکیل می دهند:
- سطح شرکت: استراتژی های سطح شرکت، برنامه های استراتژیک مدیریت ارشد یک سازمان هستند. آنها بیانیه ماموریت و چشم انداز را تشکیل می دهند و تأثیر اساسی بر عملکرد بلند مدت شرکت دارند. آنها تصمیمات مربوط به رشد، تملک، تنوع و سرمایه گذاری را هدایت می کنند.
- سطح کسب و کار: استراتژی های سطح کسب و کار در چشم انداز شرکت ادغام می شوند، اما با تمرکز بر یک تجارت خاص. در این سطح، چشم انداز و اهداف به استراتژی های مشخصی تبدیل می شوند که نحوه رقابت یک کسب و کار در بازار را نشان می دهد.
- سطح عملکردی: استراتژی های سطح عملکردی برای پاسخ دادن به اینکه چگونه بخش های عملکردی مانند بازاریابی، منابع انسانی یا تحقیق و توسعه می توانند از استراتژی های تجاری و سازمانی تعریف شده یک سازمان پشتیبانی کنند، طراحی شده اند.
این غیر معمول نیست که یک شرکت استراتژی های متعددی در هر سطح داشته باشد. در واقع، این برای اطمینان از اینکه نیازهای مختلف هر لایه به طور دقیق منعکس شده است، ضروری است.
اگرچه استراتژی های متعدد خطر اولویت ها و اهداف متضاد را به همراه دارند، اما در صورت مدیریت صحیح می توان این خطرات را کاهش داد. ما در یک ثانیه به این نقطه باز خواهیم گشت.
ما در گروه مشاوران غزال برای شما یک ابزار استراتژی 7 لایه قرار داده ایم .
شما به راحتی می توانید با این ابزار رایگان استراتژی شرکت خود را بنویسید و متوجه شوید کجا قرار دارید.
5 مرحله فرآیند ساخت استراتژی
یک استراتژی کسب و کار، برنامه عمل برای دستیابی به چشم انداز و اهداف تعیین شده یک سازمان را ترسیم می کند و فرآیندهای تصمیم گیری را برای بهبود ثبات مالی شرکت در یک بازار رقیب هدایت می کند.
تعریف فوق قبلاً توصیه های عملی در مورد چگونگی ایجاد یک استراتژی مؤثر ارائه می دهد:
یک استراتژی باید چشم انداز یک کسب و کار را مشخص کند، اهداف آن و نحوه رشد و رقابت بلندمدت آن را مشخص کند.
فرآیند ساخت استراتژی را می توان به پنج مرحله تقسیم کرد:
1-چشم انداز خود را تعریف کنید
2-اهداف سطح بالای خود را تعیین کنید
3-کسب و کار و بازار خود را تحلیل کنید
4-نحوه کسب مزیت رقابتی را تعریف کنید-
5- یک چارچوب استراتژی بسازید
مرحله 1: چشم انداز خود را تعریف کنید
برای موفقیت یک استراتژی، ابتدا باید ارزش های اصلی شرکت و موقعیت مطلوب آینده آن در بازار را در نظر گرفت. این به چشم انداز شرکت نیز معروف است. در خصوص چشم انداز سازمان تو درس اختصاصی خودش مفصل موضوع را باز کردیم حتما اونو مطالعه کنین…
نمونه هایی از بیانیه چشم انداز برخی از بزرگترین شرکت ها عبارتند از:
اپل در تلاش است تا بهترین تجربه محاسباتی شخصی را برای دانشآموزان، مربیان، متخصصان خلاق و مصرفکنندگان در سراسر جهان از طریق سختافزار، نرمافزار و ارائههای اینترنتی نوآورانه خود به ارمغان بیاورد.
آمازون میخواهد مشتری مدارترین شرکت زمین باشد. برای ساختن مکانی که مردم بتوانند هر چیزی را که ممکن است بخواهند آنلاین بخرند پیدا و کشف کنند.”
بر اساس چشم انداز یک شرکت، پیشنهاد، مشتریان و بازار آن قابل تعریف است.
این یک مرحله مهم در فرآیند ساخت استراتژی کسب و کار است زیرا تضمین می کند که استراتژی طراحی شده منعکس کننده نیازهای واقعی بازار مربوطه است.
پیشنهاد و ارزش پیشنهادی
یک استراتژی کسب و کار مؤثر مستقیماً بر پیشنهاد و ارزش پیشنهادی شرکت استوار است.
اولی نشان می دهد که چه کالاها و خدماتی ارائه می شوند، در حالی که ارزش پیشنهادی توضیح می دهد که چرا مردم در وهله اول باید آنها را بخرند.
توجه داشته باشید که گزاره ارزش پاسخ می دهد که چرا یک شرکت وجود دارد و چگونه با رقبای خود متفاوت است. به عبارت دیگر، توضیح می دهد که چگونه یک شرکت برای ایجاد تقاضا و رقابت در بازار برنامه ریزی می کند.
مشتریان
یکی دیگر از گام های حیاتی در ایجاد یک استراتژی کسب و کار موثر، تعریف نوع مشتری است که یک شرکت به آن خدمات می دهد.
مشتریان یا به عنوان مصرف کنندگان (B2C) یا مشاغل (B2B) طبقه بندی می شوند.
هر دو گروه معیارها، دلایل و انگیزه های متفاوتی برای خرید کالا و خدمات دارند. دانستن آنها به یک شرکت اجازه می دهد تا به طور دقیق به نیازها و خواسته های خاص خود در استراتژی خود بپردازد.
بازار هدف
در نهایت، سازندگان استراتژی کسب و کار باید در مورد بازاری که پیشنهاد و ارزش پیشنهادی آنها را هدف قرار می دهد، شفاف باشند.
اگر یک شرکت به مصرف کنندگان بفروشد (B2C)، بازار را می توان با عوامل جمعیت شناختی و اجتماعی-اقتصادی، مانند جنسیت، سن، شغل، تحصیلات، درآمد، ثروت و محل زندگی شخصی تعریف کرد.
با این حال، اگر پیشنهاد، سایر مشاغل را هدف قرار دهد (B2B)، بازارها معمولاً با استفاده از عواملی مانند صنعت، تجارت یا مدل فروش گروههای مشتریان هدف تعریف میشوند.
مرحله 2: اهداف سطح بالای خود را تعیین کنید
پس از تعریف چشم انداز، گام بعدی در تدوین استراتژی کسب و کار، تعیین اهداف سطح بالای یک سازمان است.
این اهداف معمولاً بر افزایش فروش و سود یک شرکت متمرکز هستند، زیرا وجود آن را تضمین می کنند و در صورت تجارت عمومی ارزش سهام را بهبود می بخشند.
به همین دلیل است که هدف یک استراتژی کسب و کار اساسا پاسخگویی به این سوال است که چگونه یک کسب و کار می تواند در بازار برای افزایش درآمد خود رقابت کند و در عین حال موقعیت مالی خود را نیز بهبود بخشد.
توجه داشته باشید که تدوین اهداف سطح بالا شامل هیچ هدفی برای دستیابی به ماموریت یک شرکت یا بازتاب ارزش های اصلی آن نمی شود.
این به این دلیل است که تنها هدف یک استراتژی کسب و کار عمومی افزایش ارزش اقتصادی شرکت برای صاحبان یا سهامداران آن است.
ارزشها و مأموریتهای اصلی بعداً هنگام طراحی استراتژیهای کسب و کار سطح پایینتر، مانند استراتژی بازاریابی یا عملیاتی، در نظر گرفته میشوند.
مطالعه مقاله مدیریت استراتژیک با ذکر مثال به شما پیشنهاد می گردد.
مرحله 3: بازار خود را تجزیه و تحلیل کنید.
هنگامی که چشم انداز و اهداف تعریف شد، سازندگان استراتژی کسب و کار باید از نقاط قوت و ضعف کسب و کار خود و فرصت ها و چالش های موجود در بازار آگاه شوند.
این را می توان با استفاده از تجزیه و تحلیل SWOT (نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصت ها، تهدیدها) انجام داد:
اطلاعات به دست آمده در جریان تجزیه و تحلیل SWOT به عنوان مبنایی برای تدوین استراتژی است که ویژگی های داخلی شرکت و وضعیت خارجی بخش بازار را در نظر می گیرد.
اگر می خواهید با نحوه تجزیه و تحلیل این جدول بیشتر آشنا شوید در مقاله ماتریسSWOT بیشتر بخوانید.
این بینش ها به تصمیم گیرندگان اجازه می دهد تا اطمینان حاصل کنند که نقاط قوت یک شرکت از فرصت های موجود در بازار استفاده می کند، در حالی که به ضعف ها و تهدیدهای بالقوه ای که می تواند موفقیت بلندمدت سازمان را محدود می کند نیز توجه کنند.
مرحله 4: نحوه کسب مزیت رقابتی را تعریف کنید
مرحله چهارم در تدوین استراتژی کسب و کار به این سوال پاسخ می دهد که چگونه اهداف تعیین شده به دست می آیند.
شرکت هایی که در صنایع رقابتی به فروش می پردازند باید نحوه رقابت در بازار، ایجاد تقاضا و افزایش فروش و حاشیه سود خود را تعریف کنند.
مرحله 5: یک چارچوب استراتژی بسازید
بر اساس اجرای مراحل قبلی می توان یک استراتژی کسب و کار عمومی را تدوین کرد.
با این حال، کارکردهایی مانند بازاریابی یا امور مالی به طور موثر به این استراتژی عمومی کمک نمی کنند، مگر اینکه به استراتژی های سطح پایین تر ترجمه شود.
شکلگیری این استراتژی های کسب و کار سطح پایینتر که در زیر یک استراتژی کسب و کار عمومی قرار دارند، چارچوب استراتژی نامیده میشود.
موفقیت طرح تجاری عمومی را تضمین می کند، زیرا چشم انداز و نیازهای بخش های واحد را در بر می گیرد و آنها را با اهداف سطح بالاتر همسو می کند.
محصول، نام تجاری، بازاریابی یا استراتژی های عملیاتی تنها چند نمونه هستند که به موفقیت استراتژی کلی کسب و کار کلی شرکت کمک می کنند.
دستورالعمل تعیین ماموریت سازمان
ابزاری کاملا کاربردی در استراتژی
تعیین تارگت فروش اهمیت زیادی دارد زیرا به عنوان یک نقشه راه برای تیم فروش عمل میکند و هدفهای مشخص و قابل اندازهگیری ارائه میدهد. این فرآیند به تشویق کارکنان برای رسیدن به نتایج مطلوب کمک میکند و انگیزه آنها را افزایش میدهد. همچنین، تعیین تارگت فروش به مدیریت کمک میکند تا عملکرد تیم فروش را ارزیابی کرده و در صورت نیاز استراتژیها و تاکتیکها را تنظیم کند. این اهداف همچنین امکان پیشبینی درآمد و برنامهریزی منابع را فراهم میسازد، که به بهبود کلی کسب و کار و افزایش سودآوری منجر میشود.
انواع استراتژی های کسب و کار
پروفسور مایکل ای. پورتر، استاد مدرسه بازرگانی هاروارد، سه نوع استراتژی کسب و کار عمومی را که کسب و کارها می توانند هنگام تعریف مزیت رقابتی خود انتخاب کنند، شناسایی کرد:
- استراتژی هبری هزینه،
- استراتژی تمایز
- استراتژی تمرکز.
با این حال، شرکتها همچنین میتوانند یکی از این استراتژیهای عمومی را به طور موثر دنبال نکنند. پورتر از این موضوع به عنوان “ماندن در وسط” یاد می کند.
در این مورد، یک شرکت محصول یا خدماتی را به اندازه کافی منحصر به فرد ارائه نمی دهد که مشتریان را به خرید ترغیب کند. در عین حال، قیمت پیشنهاد برای رقابت موثر در بازار بسیار بالا است.
عدم دستیابی به مزیت رقابتی منجر به عملکرد ضعیف فروش می شود که موجودیت شرکت آینده را تهدید می کند.
بیایید نگاهی دقیقتر به راههای مختلف کسب مزیت رقابتی بیندازیم:
رهبری هزینه
رهبری هزینه به توانایی یک شرکت برای تولید محصول با کمترین هزینه در صنعت خود اشاره دارد.
این مزیت هزینه را می توان با استفاده از صرفه جویی در مقیاس، فناوری های اختصاصی یا توانایی ایجاد و حفظ منافع هزینه در طول زنجیره تامین به دست آورد.
استراتژی رهبری هزینه از یک شرکت میخواهد که ساختار هزینههای خود را به طور مؤثر کاهش دهد و در عین حال قیمتهایی را برای محصولاتش که مطابق با میانگین صنعت است، اعمال کند.
مثال: شرکت هواپیمایی با کرایه پایین رایان ایر نمونه بارز شرکتی است که از استراتژی رهبری هزینه استفاده می کند. آنها با کاهش هزینه ها و استفاده از صرفه جویی در مقیاس، با موفقیت در صنعت هواپیمایی رقابت می کنند. به همین دلیل، رایان ایر تنها یک نوع هواپیما (بوئینگ 737-200) در کل ناوگان خود دارد.
تمایز
در یک استراتژی تمایز، یک شرکت به دنبال ایجاد یک پیشنهاد منحصر به فرد است که توسط مشتریان هدف ارزش گذاری شود. خریداران باید این پیشنهاد را در مقایسه با سایر گزینه های موجود در صنعت ارزشمندتر بدانند. در مقابل، یک شرکت قادر است قیمت های بالاتری را برای محصولات خود مطالبه کند.
مثال: استارباکس یک نمونه عالی از شرکتی است که استراتژی تمایز را با موفقیت اجرا کرده است. در حالی که قهوه را بهعنوان کالایی در دسترس میفروشد، فروشگاههای با طراحی خوب و تنوع بینظیر طعم، دلیل تمایل مشتریان به پرداخت حق بیمه است.
تمرکز
هدف استراتژی عمومی تمرکز تنها تعداد کمی از بخش های بازار هدف است. ماتریس پورتر دامنه رقابتی را در این موارد باریک تعریف میکند، زیرا هدف یک شرکت تنها بخش کوچکی از بخش وسیعتر بازار است.
در این صورت، یک شرکت می تواند تمرکز بر هزینه یا تمایز داشته باشد:
هنگامی که یک شرکت به دنبال کسب مزیت هزینه است، از یک استراتژی متمرکز بر هزینه پیروی می کند. پیشنهاد این شرکت یک جایگزین ارزان قیمت برای محصول پیشرو در بازار است که هنوز برای گروه خاصی از خریداران جذاب است.
از سوی دیگر، تمرکز تمایز به دنبال پاسخگویی به یک نیاز خاص در بخش مشتری است. این تمرکز تمایز، استراتژی کلاسیک بازاریابی طاقچه ای است که بسیاری از کسب و کارهای کوچک و محلی برای رقابت با زنجیره های بزرگتر در بازار خود دنبال می کنند.
مثال: فروشگاه های آنلاین کوچکی که در ارائه محصولات گیاهی و گیاهی تخصص دارند نمونه خوبی از شرکت هایی هستند که از استراتژی تمرکز عمومی پیروی می کنند. محدوده هدف باریک آنها به آنها اجازه می دهد تا به انتخاب ارجح در بخش های مشتریان آگاه از محیط زیست و سلامت تبدیل شوند.
قله اورست کسبوکارتان کجاست؟
چگونه موفقیت استراتژی کسب و کار را اندازه گیری کنیم
استراتژی های کسب و کار زمانی موفق هستند که مستقیماً مسئول رشد و بهبود عملکرد رقابتی یا مالی باشند.
موفقیت یک برنامه استراتژیک را می توان با نظارت بر طیفی از شاخص های کلیدی عملکرد (KPI) ارزیابی کرد.
به طور معمول، برخی یا همه KPI های زیر هنگام اجرای استراتژی کسب و کار جدید اندازه گیری می شوند:
رشد
- درآمد فروش
- تعداد مشتری ها
- تکرار فروش مشتری
- نرخ حفظ مشتری
- نرخ تبدیل
- میانگین ارزش سفارش (AOV)
- حجم کسب و کار
موقعیت رقابتی
- سهم بازار
- موقعیت بازار
- نرخ برد فروش
- آگاهی از برند و اشاره های مطبوعاتی
- موقعیت حاشیه در مقابل میانگین صنعت
- رشد فروش در مقابل میانگین صنعت
عملکرد مالی
- سود ناخالص
- سود خالص
- سود عملیاتی
- EBIT و EBITDA
- بازگشت دارایی
- جریان ازاد نقدینگی
- جریان نقدی عملیاتی
در عمل، شرکت ها ممکن است موفقیت استراتژی کسب و کار را به روشی دقیق تر اندازه گیری کنند. این به این دلیل است که بخش های جداگانه استراتژی های سطح پایین خود را تعریف می کنند.
ما در گروه مشاوران غزال برای شما یک ابزار برنامه ریزی استراتژی یک صفحه ای قرار داده ایم .
شما می توانید با این ابزار برنامه استراتزیک خود را تدوین ،اجرا و ارزیابی کنید.
این فیلم کوتاه که قسمتی از یکی از وبینارهای غزال هست را مشاهده کنید.
ادامه دروس مربوط به توسعه مهارتهای استراتژی
مثال های استراتژی کسب و کار
برای نشان دادن اصول مورد بحث قبلی، من دو نمونه از شرکت هایی را که استراتژی کسب و کار عمومی خود را با موفقیت اجرا کرده اند جمع آوری کرده ام: آمازون و رکیت بنکیزر.
مثال 1: آمازون
آمازون به دلیل خدمات عالی به مشتریان و گزینه های ارسال سریع شناخته شده است.
و در حالی که چشم انداز آن این است که مشتری محورترین شرکت زمین باشد، اما آمازون با نوآوری مداوم در بازارهای موجود و جدید، این امر را به واقعیت تبدیل می کند. نتیجه؟ رشد بیشتر و ارزش سهامداران بیشتر.
در اولین نامه سهامداران خود از سال 1997، جف بزوس خود چهار اصل را که شرکت را هدایت می کند، بیان کرد: وسواس مشتری به جای تمرکز بر رقیب، اشتیاق به اختراع، تعهد به تعالی عملیاتی و تفکر بلند مدت.
استراتژی کسب و کار عمومی آمازون کسب مزیت رقابتی از طریق کاهش هزینه ها (رهبری هزینه) همراه با توانایی آن در نوآوری در بازارهای رقابتی است.
تمرکز همیشه یک چیز است است: خدمت به نیازهای مشتریان نهایی.
این به آمازون اجازه می دهد تا از رقبای خود که اغلب برای رسیدن به غول فناوری در طی چندین سال تلاش می کنند پیشی بگیرد.
استراتژی های کسب و کار سطح پایین آن (عملیاتی، بازاریابی و غیره) همگی از استراتژی کلی تمرکز بر انتخاب، قیمت و صرفه جویی در مقیاس برای ایجاد ارزش برای مشتریان پیروی می کنند.
این چارچوب استراتژیک به آمازون اجازه داده است تا به یکی از موفق ترین شرکت های فناوری در قرن بیست و یکم تبدیل شود.
مثال 2: Reckitt Benckiser
اگرچه نام این شرکت توسط بسیاری از مصرف کنندگان شناخته شده نیست، سبد برند Reckitt از برندهای اصلی خانگی مانند Finish، Dettol، Nurofen، Vanish یا Durex تشکیل شده است.
در سال 2012 که با کاهش فروش و افزایش رقابت مواجه شد، این شرکت مجبور شد استراتژی تجاری خود را تغییر دهد تا به مسیر رشد قوی بازگردد.
تمرکز بر تحقیق و توسعه برای خطوط محصول جدید که به آن اجازه می دهد به اهداف سطح بالای خود برای افزایش فروش و حاشیه دست یابد.
بودجه خود را در بازارهایی که بیش از حد متوسط رشد کرده بودند افزایش داد تا رشد بیشتر را تحریک کند.
برند و استراتژی های بازاریابی خود را بازنگری کرد و بودجه را در آن مناطق افزایش داد.
چندین شاخص عملکرد کلیدی را با هدف افزایش رشد درآمد خالص به میزان 200 واحد در ثانیه نسبت به میانگین بازار در هر سال تا سال 2017 تنظیم و نظارت دقیقی کرد.
در حالی که Reckitt نتوانست به تمام اهداف تعیین شده خود دست یابد، اصلاحات استراتژی تجاری آن به شرکت کمک کرد تا فروش و سود خود را بالاتر از میانگین بازار رشد دهد.
در نتیجه، بین سالهای 2012 و 2017، 33 میلیارد پوند ارزش برای سهامداران خود افزایش داد.
سوالات متداول درباره استراتژی
استراتژی یا راهبرد چیست؟
استراتژی توضیح میدهد چگونه شرکت قصد دارد در بازار رقابت کند و چگونه قصد دارد با سود رشد کند. کسب و کارها در سراسر جهان، با فروش کالاها و خدمات در بازارهای رقابتی به دنبال افزایش و سود ارزش اقتصادی شرکت به منظور تضمین بقای آینده خود هستند
استراتژی چه تفاوتی با تاکتیک دارد؟
استراتژی به اهداف بلند مدت یک سازمان و نحوه برنامه ریزی برای دستیابی به آنها اشاره دارد. به عبارت دیگر مسیر رسیدن به چشم انداز تعریف شده را نشان می دهد.
تاکتیک به اقدامات خاصی اشاره دارد که برای رسیدن به اهداف تعیین شده در راستای استراتژی انجام می شود.
تدوین استراتژی چه مراحلی دارد؟
1-چشم انداز خود را تعریف کنید
2-اهداف سطح بالای خود را تعیین کنید
3-کسب و کار و بازار خود را تحلیل کنید
4-نحوه کسب مزیت رقابتی را تعریف کنید
5-یک چارچوب استراتژی بسازید