5 تکنیک برای تقویت مهارتهای تفکر استراتژیک
پیدا کردن فضایی در زندگی که در آن از کلمه استراتژی استفاده نشود، دشوار است. این اصطلاح در محافل تجاری مرسوم است. فرض کنیددر شرکت از همه میپرسین استراتژی چیه؟ هر کسی یه تعریفی داره.
همچنین می توانید تعاریف بسیاری از “تفکر استراتژیک” را در گوگل بیابید. درک این که چگونه این مفاهیم مختلف با ما ارتباط دارند دشوار است. شاید این ابهام نیز به این درک کمک کند که تسلط بر آن مهارتی دشوار است.
تفکر استراتژیک موضوعاتی از تاریخ نظامی گرفته تا فوتبال دانشگاهی تا امور مالی شرکت ها و شیوه های منابع انسانی را پوشش می دهد. توانایی تفکر استراتژیک یکی از مهمترین ویژگی های رهبری است. دنیای رهبری دارای چند سبک رهبری استراتژیک است. با این حال، این ویژگی در زندگی روزمره نیز بسیار مفید است. با ما همراه باشید تا همه چیز درباره تفکر استراتژیک را با شما به اشتراک بگذاریم.
تفکر استراتژیک چیست؟
به طور کلی، این اصطلاح به جای هر مفهوم مرتبط با استراتژی، چشم انداز، اهداف و برنامه ریزی استفاده می شود. تفکر استراتژیک بیشتر مربوط به استفاده از شهود به روشی روشمند برای تصمیم گیری است تا اینکه با تکیه بر روحیه و احساس خود رفتار کنید.
فقدان تعریف مناسب نباید شما را از پرورش این مهارت حیاتی در زندگی خود باز دارد. از این گذشته، داشتن آن یک ویژگی خوب است. در واقع، هر چه در حرفه خود پیشرفت می کنید، اهمیت آن بیشتر و بیشتر می شود. بسیاری از ما حتی نمیدانیم که باید خودمان آن را بیاموزیم، زیرا در هیچ مقطعی از زندگیمان تفکر استراتژیک به عنوان یک مهارت زندگی ارزشمند آموزش داده نمیشود.
به طور کلی چشم انداز رقابتی می تواند به سرعت برای هر سازمانی تغییر کند. روندهای جدید ممکن است به سرعت ظهور کنند و شما را ملزم به استفاده از آنها یا عقب نشینی کنند. با گنجاندن تفکر استراتژیک روزمره در روال کار و زندگی خود، در پیش بینی، پیش بینی و استفاده از فرصت ها مهارت بیشتری خواهید داشت.
در سطح فردی، تفکر استراتژیک به شما این امکان را می دهد که سهم بیشتری در نقش خود داشته باشید، برای سازمان خود ضروری تر شوید و ثابت کنید که آماده کنترل منابع بیشتر هستید.
خوب، آیا این بدان معناست که ما نمیتوانیم استراتژیک فکر کنیم فقط به این دلیل که هرگز یک دوره تفکر استراتژیک را در مدرسه نگذراندهایم؟ در واقع، کاملا برعکس. همه ما با مقداری توانایی ذاتی برای تفکر و عمل استراتژیک متولد شده ایم.
تاکتیک این است که بدانیم وقتی کاری برای انجام دادن وجود دارد چه باید کرد. استراتژی این است که بدانیم وقتی کاری برای انجام دادن وجود ندارد چه کاری انجام دهیم. ساویلی تارتاکور
آیا می توانید داستانی از موفقیت شگفت انگیز در زندگی خود را در نظر بگیرید؟
آیا این اتفاق به صورت تصادفی رخ داد یا برای رسیدن به موفقیت برنامه ریزی و اقدام کردید؟ چگونه با چالشهای زیادی که در این مسیر با آن روبرو بودید کنار آمدید؟ به احتمال زیاد شما برای رسیدن به این هدف در زندگی خود استراتژی داشتید.
متفکران استراتژیک خبره اغلب موفقیت خود را مدیون تمرین عمدی و تجربیات زندگی هستند تا توانایی ذاتی خود. اگر اینطور است، فهمیدن اینکه آنها چه کاری را متفاوت انجام می دهند، ضرری ندارد، بنابراین یک یا دو ترفند را انتخاب کنید تا در زندگی خود امتحان کنیم.
بیایید یک ثانیه مکث کنیم. چگونه می دانید که یک متفکر استراتژیک متخصص نیز نیستید؟ آیا واقعاً لازم است مهارت های تفکر استراتژیک خود را بهبود بخشید؟
در اینجا چند سوال ساده وجود دارد تا دریابید که آیا به بهبود نیاز دارید یا خیر.
آیا احساس می کنید در دستیابی به اهدافی که به صورت روزانه و بلند مدت برای خود تعیین کرده اید خوب هستید؟
آیا گاهی اوقات احساس می کنید تلاش هایی که انجام می دهید بیشتر از نتایج است؟
آیا برنامه ها و اقدامات شما شما را به چیزهایی که بیشترین اهمیت را دارند نزدیک می کند؟
آیا روتین روزانه شما بر اساس اهداف و اولویت هایتان شکل گرفته است؟
در مورد من، برای هر سؤال «گاهی اوقات»، «بستگی دارد» یا «بیشتر» را انتخاب کردم. اگر به هر سه پاسخ «بله» هم ندادید، ممکن است فرصتی داشته باشید که تفکر انتقادی خود را بازتاب داده و تیز کنید.
این سؤالات برای آزمایش مهارت های تفکر استراتژیک ما نیستند، بلکه به ما کمک می کنند تا دوباره فکر کنیم، تأمل کنیم و متوجه شویم که همیشه جایی برای پیشرفت وجود دارد.
هدف استراتژیک بعدی شما در زندگی چیست؟ چقدر با هدفت فاصله داری؟
تعریف تفکر استراتژیک
بیایید تعریف تفکر استراتژیک را ساده کنیم زیرا هنوز در حال توسعه است. استراتژی در مورد انتخاب های تصویری بزرگ است که تأثیر گسترده و بلندمدتی دارند.
فرض کنید تصمیم دارید مهندس داده های ابری(Cloud) شوید، زیرا رایانش ابری یکی از پرطرفدارترین مهارتهای سخت در حال حاضر است. در این صورت، شما به طور استراتژیک به این فکر می کنید که در چند سال آینده کدام مسیر شغلی را دنبال کنید.
تفکر استراتژیک اساساً تمرین انتخاب یک هدف بلندمدت و تدوین برنامه عملیاتی برای رسیدن به آن هدف است. این شما را وادار میکند تا چندین حرکت پیشتر از حد معمول فکر و برنامهریزی کنید.
این شامل اهداف، برنامه ریزی، منابع و موارد دیگر است. نمی توان آن را به هر یک از آنها تقلیل داد.
وقتی هدف بلندمدتی را انتخاب می کنید و برای رسیدن به آن برنامه ریزی می کنید، استراتژیک فکر می کنید. این شما را وادار می کند که بیشتر از حد معمول فکر کنید.
چشم انداز، استراتژی و تاکتیک ها جنبه های مختلف تفکر استراتژیک هستند
اینها همه جنبه های مختلف برنامه ریزی استراتژیک موفق هستند. آنها با هم همکاری می کنند تا به شما در رسیدن به اهدافتان کمک کنند. بیایید به چند مثال از جنبه های تفکر استراتژیک نگاه کنیم.
چشم انداز
چشم انداز هدف بالاتری است که شما به صورت شخصی یا حرفه ای به دنبال آن هستید. این راه شماست که به خودتان بگویید در آینده چه می خواهید.
بیانیه چشم انداز اهداف بلند مدت، آرمان ها و هدف کلی سازمان را در چند جمله منعکس می کند. در اینجا چند نمونه از بیانیه های چشم انداز آورده شده است:
“ما بهترین شرکت ساختمانی در آمریکای شمالی خواهیم بود.”
ما یک فرهنگ کارمند محور ایجاد خواهیم کرد.
ما می خواهیم شرکتی بسازیم که برای نسل ها پایدار باشد.
استراتژی
استراتژی این است که چگونه می توانید بفهمید که چگونه به چشم انداز خود برسید. به عنوان مثال، استراتژی یک شرکت شامل موضوعاتی مانند جایی است که میخواهد برود، چگونه با مشتریان تعامل داشته باشد و در صورت نیاز چگونه مسیر فعلی خود را اصلاح کند.
این می تواند یک اصل راهنمای کلی یا یک برنامه به خوبی سازماندهی شده باشد. همیشه در چارچوب دیدگاه شما ایجاد می شود. به یاد داشته باشید که هدف استراتژی کمک به شما برای رسیدن به چشم انداز است.
چند نمونه از استراتژی ها عبارتند از:
ما می خواهیم به کارآمدترین سازمان در بخش تولید خود تبدیل شویم.
ما می خواهیم از فناوری برای تغییر روش کار خود استفاده کنیم.
“ما از کارکنان خود می خواهیم که مشتریان را در اولویت قرار دهند.”
تاکتیک
تاکتیک ها گام هایی هستند که برای رسیدن به هدف بردارید. آنها خاص تر از استراتژی هستند، و آنها هستند که شما را از نقطه A به نقطه B می برند. تاکتیک ها باید یک پایان و یک آغاز داشته باشند. آنها نباید پروژه ها یا ابتکارات در حال انجام بدون پایان مشخص باشند.
به خاطر داشته باشید که تاکتیک ها حول استراتژی کلی شما طراحی شده اند که شما را به سمت چشم انداز خود هدایت می کند. بنابراین، تاکتیک ها را نباید به شانس رها کرد، بلکه باید با تفکر برنامه ریزی و اجرا کرد. این جایی است که شما تمام مراحل و جدول زمانی خود را برای رسیدن به هدف خود مشخص می کنید.
چشم انداز، استراتژی و تاکتیک ها چگونه به هم مرتبط هستند؟
بیایید به یک مثال در زندگی واقعی نگاه کنیم.
چشم انداز: یک تاجر می خواست سازمانی ایجاد کند که به مردم کمک کند تا کسب و کارهای جدیدی را شروع کنند. این سازمان به آنها کمک می کند تا بودجه خود را پیدا کنند و مدل های تجاری خود را توسعه دهند.
استراتژی: او برنامه ای برای کمک به افراد در مراحل مختلف برنامه ریزی کسب و کارشان طراحی کرد. این برنامه به افراد کمک می کند تا طرح های تجاری موجود را بسازند یا تکمیل کنند. سپس منابعی را برای شروع اجرای آن برنامه ها در اختیار آنها قرار دهید.
تاکتیک ها: او یک برنامه آزمایشی برای آزمایش این استراتژی اجرا می کند. هدف دریافت بازخورد از شرکت کنندگان برای بهبود و پیشبرد برنامه جامع تر بود.
در اینجا یک مثال دیگر وجود دارد؛
چشم انداز: یک شرکت می خواست مدیرانی را تربیت کند که مهارت ها و تجربه مناسبی برای تکمیل پروژه های منحصر به فردی که شرکت به آن ها معروف است، داشته باشند.
استراتژی: این شرکت به گروه منتخبی از کارمندان اجازه داد تا روی پروژه های مختلف کار کنند تا بتوانند تجربه کسب کنند.
تاکتیکها: آنها در طول سال یکسری پروژههای مختلف را به کارمندان میدهند تا فرصت کار در زمینههای مختلف را داشته باشند. سپس آنها تشویق می شوند تا موفقیت را از یک حوزه به حوزه دیگر بپذیرند و تأثیر آن را ارزیابی کنند.
بله، ممکن است بگویید که در زمینه کسب و کار منطقی است، اما آیا می توانم مهارت های استراتژیک را در زندگی روزمره خود به کار ببرم؟ بله، ما می توانیم، و اغلب، در بیشتر موارد، ناخودآگاه و در حال پرواز این کار را انجام می دهیم.
در ادامه، در مورد چگونگی تبدیل آن به یک عادت صحبت خواهیم کرد.
وقت گذاشتن برای تفکر استراتژیک
برنامه ریزی برای تفکر استراتژیک بسیار مهم است، درست مثل همه ما که عاشق ورزش یا پیاده روی هستیم. مهم نیست که فقط چند دقیقه در روز باشد. مهم این است که شما آن را بخشی از روز خود کنید.
بهترین زمان برای انجام تفکر استراتژیک زمانی است که بیشترین تمرکز و هوشیاری را دارید. بنابراین زمانی که احساس خستگی میکنید، از گرفتن تصمیمهای مهم یا فکر کردن به آنها اجتناب کنید.
برای برخی از شما، بهترین زمان ممکن است صبح زود باشد. یا وقتی عصر برای پیاده روی می روید. زمانی را پیدا کنید که برای شما مفید است و سپس آن را به برنامه روزانه خود اضافه کنید.
شما باید تا جایی که می توانید اطلاعات جمع آوری کنید. ابتدا، باید گزینه های خود و نحوه عملکرد آنها در سناریوهای مختلف را مشخص کنید. بعد، تصمیم بگیرید که در هر سناریو به چه نتیجه ای می خواهید برسید. در نهایت، مطمئن شوید که منابع در دسترس برای رسیدن به آن نتیجه را دارید. خروجی این تمرین برنامه استراتژیک شماست.
یک برنامه استراتژیک مانند یک نقشه راه است. با ارزیابی اینکه الان کجا هستید و کجا می خواهید باشید شروع می شود. در حالی که راه های زیادی برای توسعه یک برنامه استراتژیک وجود دارد، تحلیل SWOT یکی از ساده ترین ابزارها است. این به شما کمک می کند تا تعیین کنید چگونه از نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای خود برای پیشبرد برنامه خود به بهترین شکل استفاده کنید.
هنگامی که تمرین SWOT ساده خود را انجام دادید، بیایید آن را در یک برنامه عملیاتی قرار دهیم.
1-بیانیه چشم انداز خود را تعریف کنید.
بیانیه چشم انداز شما باید الهام بخش و متمرکز بر آینده ای باشد که می خواهید. این هدف آینده شماست. مطمئن شوید که الهامبخش است، کاری که واقعاً میخواهید انجام دهید. این می تواند مقدار مشخصی از پول باشد که امیدوارید به دست آورید یا یک شغل رویایی یا هدفی مرتبط با شغل فعلی شما که امیدوارید به آن برسید.
2- با استراتژی ها بیایید.
استراتژی ها به شما کمک می کنند تا به چشم انداز یا هدف خود برسید. با ارائه چند استراتژی شروع کنید، که هر کدام را گسترش می دهیم چند تا اقدام ملموسی را که فردا می توان برای رسیدن به هدف انجام داد را شامل شود را یادداشت کنید.
3-گسترش تاکتیکها.
تاکتیک ها گام های خاصی هستند که برای حرکت به سمت چشم انداز خود برمی دارید. می توانید تاکتیک ها را به عنوان فعالیت های مشخصی در نظر بگیرید که شما را در مسیر درست حرکت می دهد.
4-پیشرفت خود را اندازه گیری و اصلاح کنید.
برای اندازه گیری پیشرفت خود و تعیین اینکه آیا برنامه استراتژیک شما کار می کند یا خیر، چند شاخص ارائه دهید. به عنوان مثال، اگر هدف شما این است که تا پایان تابستان روزانه 100 کیلومتر بدوید، می توانید برنامه ریزی کنید که چند مایل قصد دویدن در هر روز را دارید.
همچنین مهم است که در صورت لزوم با مشاهده پیشرفت خود اقدام عمدی انجام دهید. ما باید از شر اهدافی که دیگر در خدمت هدف نیستند خلاص شویم و آنها را با اهدافی جایگزین کنیم که بهتر عمل می کنند. همچنین اگر موردی پیش آمد که به نوعی با هدف اصلی مرتبط است، می توانید دید خود را تغییر دهید. زندگی اتفاق می افتد و هیچ یک از ما کنترل مطلق بر همه چیزهایی که در اطرافمان اتفاق می افتد نداریم.
نمونه ای از تفکر استراتژیک که این رویکرد سیستماتیک را نشان می دهد چیست؟ بیایید به یک مثال ساده نگاه کنیم تا ببینیم چگونه این مراحل با هم ترکیب می شوند.
چشم انداز: برند پوشاک زارا می خواست نشان دهد که این شرکت مانند مشتریان جوان خود به محیط زیست اهمیت می دهد.
استراتژی: شرکت تصمیم گرفت مواد خام را از تامین کنندگانی که به شیوه های کشاورزی پایدار پایبند هستند تامین کند.
تاکتیک ها: شرکت به تدریج بر تامین کنندگان فعلی خود برای اتخاذ شیوه های پایدار تأثیر گذاشت. در همان زمان، آنها ابتکار جدید را در کمپین های بازاریابی خود گنجاندند.
یک مثال شخصی برای نشان دادن استفاده از تکنیک در زندگی واقعی. بیشتر ما از این تکنیک استفاده می کنیم بدون اینکه توجه داشته باشیم که از آن استفاده می کنیم.
چشم انداز: پدری می خواست دوباره درگیر زندگی فرزندانش شود تا بتوانند زمان بیشتری را با هم بگذرانند.
استراتژی: او تصمیم گرفت راه هایی برای درگیر شدن در فعالیت هایی که بچه هایش دوست دارند پیدا کند.
تاکتیک: او داوطلبانه مربی فوتبال شد تا بتواند زمان بیشتری را با پسرش بگذراند.
تصمیمات مهم در مورد حل مشکلات خاص است. برای هر مشکل، میتوانیم قبل از متعهد شدن به یک راهبرد، در مورد استراتژیهای مختلف فکر کنیم. در اینجا برخی از مزایایی است که وقتی تفکر استراتژیک خود را آگاهانه در موقعیت های روزمره خود به کار می گیرید، تجربه خواهید کرد.
- اهداف و جاه طلبی های زندگی خود را بهتر کنترل کنید.
- انرژی خود را روی چیزی که به آن علاقه دارید بریزید.
- سطح استرس خود را کاهش دهید.
- مهارت های تصمیم گیری خود را بهبود بخشید.
- بهترین روتین روزانه را خواهید داشت.
برنامه ریزی استراتژی چیست؟
برنامه ریزی استراتژی فرآیندی است که رهبران برای بحث و تعریف چشم انداز شرکت برای آینده متعهد می شوند. پس از آن، آنها همچنین و اهداف شرکت را شناسایی می کنند.این مرحله دوم به تصمیم گیری در مورد دنباله ای کمک می کند که در آن تیم ها باید به اهداف برسند تا زودتر به هدف نهایی برسند.
برنامه ریزی یک فرآیند مداوم است که باید مرتباً از آن بازدید کنید تا اطمینان حاصل کنید که محصول هنوز در مسیر مربوط به نیازهای مشتری و اهداف تجاری قرار دارد. همچنین لازم است که در صورت لزوم به طور مداوم دوره را اصلاح کنید تا از مسیر منحرف نشوید.
ما در گروه مشاوران غزال برای شما یک ابزار برنامه ریزی شخصی تدارک دیده ایم.
شما با این ابزار ساده تک صفحه ای میتوانید ببینید اهداف شخصی شما با اهداف کسب و کارتان در یک راستا هست یا خیر.
تفاوت بین تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژی
حالا که کمی تصور می کنید که تفکر استراتژیک و برنامه ریزی که شاخه های یک درخت هستند. بیایید به چند نقطه تمایز اصلی بین این دو را از جهات مختلف بررسی کنیم
1-تفاوتهای ذاتی
ابتدا، بیایید در نظر بگیریم که چگونه برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک با توجه به ماهیت کارشان متفاوت است.
تفکر استراتژیک پویا و مداوم است، در حالی که برنامه ریزی استراتژیک می تواند در پروژه های خاص ثابت باشد.
تیم ها باید هم تفکر استراتژیک و هم برنامه ریزی را به طور همزمان انجام دهند.به این دلیل که صرفا بینش ها هرگز بدون یک برنامه اجرایی خوب کار نمی کنند و برعکس.
2-افق زمانی
تفکر استراتژیک آینده نگر است. از سوی دیگر، برنامه ریزی استراتژیک می تواند کوتاه مدت و بلند مدت باشد.
3-دامنه یا تمرکز
تمرکز تفکر استراتژیک بر ایجاد گزینه هایی برای موفقیت سازمانی است.
در حالی که تمرکز برنامه ریزی استراتژیک بر انتخاب یک مسیر خاص برای دستیابی به نتایج مطلوب است
4-سطح جزئیات
یکی دیگر از تفاوت های برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک بر اساس جزئیات است.
سطح جزئیات در تفکر استراتژیک بالا است، زیرا تیم ها از آن برای ایجاد دوره های اقدام جایگزین استفاده می کنند.
در مقابل، سطح جزئیات در برنامه ریزی استراتژیک پایین تر است، زیرا شامل تصمیم گیری در مورد منابع و افق های زمانی است.
5-استفاده از ابزارها و تکنیک ها
ابزارها و تکنیک های مورد استفاده در تفکر استراتژیک خلاقیت، شهود و تحلیل هستند.
از سوی دیگر ابزارها و تکنیک های مورد استفاده در برنامه ریزی استراتژیک بیشتر اجرا و سازمان محور هستند.
6-هدف
تفکر استراتژیک در مورد “چه چیزی و چه زمانی” است.
در حالی که برنامه ریزی استراتژیک درباره «چگونه» است.
برای توسعه و مدیریت موفق محصول، به همه موارد، چه زمانی و چگونه باید پاسخ داده شود.
از این رو، هیچ یک از این دو مفهوم نمی توانند به طور مجزا با موفقیت عمل کنند.
تفکر استراتژیک مستلزم تعیین جهت و هدف از طریق تجزیه و تحلیل اطلاعات و تخیل است.
برنامه ریزی استراتژیک برای اجرای یک استراتژی انتخاب شده از طریق برنامه های اجرایی، نظارت و کنترل مورد نیاز است.
چرا تفکر استراتژیک مهم است؟
چشم انداز رقابتی می تواند به سرعت برای هر سازمانی تغییر کند. روندهای جدید ممکن است به سرعت ظهور کنند و شما را ملزم به استفاده از آنها یا عقب نشینی کنند. با گنجاندن تفکر استراتژیک روزمره در روال کار و زندگی خود، در پیش بینی و استفاده از فرصت ها مهارت بیشتری خواهید داشت.
در سطح فردی، تفکر استراتژیک به شما این امکان را می دهد که سهم بیشتری در نقش خود داشته باشید، برای سازمان خود ضروری تر شوید و ثابت کنید که آماده کنترل منابع بیشتر هستید.
تفکر استراتژیک در تجارت چیست؟
در طول فرآیند برنامه ریزی استراتژیک سالانه یک سازمان، رهبران اغلب داده ها و ایده های خارجی و داخلی را گردآوری، تجزیه و تحلیل و ترکیب می کنند تا هدف استراتژیک آن را توسعه دهند و یک روایت استراتژیک بسازند. این سند شرکت را برای مدت زمان مشخصی به آینده هدایت می کند. سپس رهبران اقدامات خاصی را انتخاب و برنامه ریزی می کنند که این ابتکارات استراتژیک را به انجام برساند.
کسب و کارها همچنین باید زمانی را برای تفکر استراتژیک و بررسی در طول سال برنامه ریزی کنند. تیم های رهبری باید به طور دوره ای ابتکارات استراتژیک خود را بررسی کنند تا اطمینان حاصل شود که اجرا در حال انجام است، بررسی، و حفظ تلاش در سراسر سازمان.
تفکر استراتژیک در رهبری چیست؟
رهبران و ذینفعان کسب و کار از تفکر استراتژیک و تجزیه و تحلیل استفاده می کنند تا تصمیم بگیرند که چه ترکیب محصولی را ارائه دهند، در چه چشم انداز رقابتی رقابت کنند (یا در آن رقابت نکنند)، و چگونه منابع محدودی مانند زمان، کارمندان و سرمایه تخصیص داده شود. آنها باید تصمیم بگیرند که چگونه دیگران را به بهترین نحو ثبت نام کنند تا به اهداف مهم دست یابند و از قرار دادن منابع در معرض خطر بی مورد از دست دادن اجتناب کنند.
چگونه مهارت های تفکر استراتژیک را تقویت کنیم؟
دسترسی به ادامه این محتوا مخصوص اعضای اوج است. برای عضویت بر دکمه زیر کلیک کنید.
سوالات متداول درباره تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک چیست؟
به طور کلی، این اصطلاح به جای هر مفهوم مرتبط با استراتژی، چشم انداز، اهداف و برنامه ریزی استفاده می شود. تفکر استراتژیک بیشتر مربوط به استفاده از شهود به روشی روشمند برای تصمیم گیری است تا اینکه با تکیه بر روحیه و احساس خود رفتار کنید.
تفکر استراتژیک در رهبری چیست؟
رهبران و ذینفعان کسب و کار از تفکر استراتژیک و تجزیه و تحلیل استفاده می کنند تا تصمیم بگیرند که چه ترکیب محصولی را ارائه دهند، در چه چشم انداز رقابتی رقابت کنند (یا در آن رقابت نکنند)، و چگونه منابع محدودی مانند زمان، کارمندان و سرمایه تخصیص داده شود. آنها باید تصمیم بگیرند که چگونه دیگران را به بهترین نحو ثبت نام کنند تا به اهداف مهم دست یابند و از قرار دادن منابع در معرض خطر بی مورد از دست دادن اجتناب کنند.
چرا تفکر استراتژیک مهم است؟
چشم انداز رقابتی می تواند به سرعت برای هر سازمانی تغییر کند. روندهای جدید ممکن است به سرعت ظهور کنند و شما را ملزم به استفاده از آنها یا عقب نشینی کنند. با گنجاندن تفکر استراتژیک روزمره در روال کار و زندگی خود، در پیش بینی و استفاده از فرصت ها مهارت بیشتری خواهید داشت.
در سطح فردی، تفکر استراتژیک به شما این امکان را می دهد که سهم بیشتری در نقش خود داشته باشید، برای سازمان خود ضروری تر شوید و ثابت کنید که آماده کنترل منابع بیشتر هستید.
برنامه ریزی استراتژی چیست؟
برنامه ریزی استراتژی فرآیندی است که رهبران برای بحث و تعریف چشم انداز شرکت برای آینده متعهد می شوند. پس از آن، آنها همچنین و اهداف شرکت را شناسایی می کنند.این مرحله دوم به تصمیم گیری در مورد دنباله ای کمک می کند که در آن تیم ها باید به اهداف برسند تا زودتر به هدف نهایی برسند.
دیدگاهتان را بنویسید