فرهنگ سازمانی به معنای مجموعهای از ارزشها، باورها، هنجارها، و الگوهای رفتاری است که یک سازمان را تعریف میکند و رفتار کارکنان را در جهت رسیدن به اهداف سازمانی هدایت میکند. این فرهنگ میتواند شامل همه چیز از نحوه ارتباطات و همکاریها تا سیاستهای پاداشدهی و ترفیع باشد.
اهمیت و ضرورت فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی نقش مهمی در
موفقیت تیم ایفا می کند. در صورتی که کسب و کار به خوبی فرهنگ سازی شده باشد،
استخدام افراد جدید از لحاظ گزینش بر اساس همسویی با ارزش ها و فرهنگ سازمانی،
فرآیند آنبوردینگ و به طور کلی
آموزش تیم به منظور یکپارچکی آسانتر خواهد شد. فرهنگ سازمانی ارزشها، رفتارها و نگرشهایی را تعیین میکند که عملکرد تیم و تعاملات آن را شکل میدهند. تیمهایی که در یک فرهنگ قوی و مثبت فعالیت میکنند، از همکاری و اعتماد بالاتری برخوردارند و این موجب افزایش بهرهوری و موفقیت میشود. هنگام آنبوردینگ اعضای جدید، فرهنگ سازمانی باعث میشود تا افراد سریعتر با محیط سازگار شوند و احساس تعلق کنند. همچنین در فرآیند استخدام، شرکتهایی که فرهنگ سازمانی خود را به خوبی تعریف کردهاند، میتوانند افراد مناسبتری را جذب کنند. در نهایت، آموزش کارکنان نیز تحت تأثیر فرهنگ سازمانی است، زیرا برنامههای آموزشی بر اساس ارزشها و اهداف سازمان تنظیم میشوند.
فرهنگ سازمانی نه تنها بر نحوه عملکرد کارکنان تأثیر میگذارد، بلکه میتواند تأثیر عمدهای بر تصویر برند، رضایت مشتری، و حتی جذب و نگهداشت استعدادها داشته باشد. یک فرهنگ سازمانی قوی و مثبت میتواند انگیزهبخش و حمایتی باشد، که این امر منجر به افزایش بهرهوری و کاهش ترک کار میشود. در مقابل، یک فرهنگ منفی میتواند به ایجاد استرس، کاهش بهرهوری، و افزایش نرخ ترک کار منجر شود.
آیا فرهنگ سازمانی شما به اندازه کافی قوی است؟ با استفاده از
چک لیست ارزیابی فرهنگ سازمانی،
میتوانید به طور دقیق نقاط قوت و ضعف فرهنگ سازمان خود را شناسایی کرده و برای ایجاد محیط کاری پویا و کارآمد گام بردارید.فرهنگ سازمانی به عنوان مجموعهای از ارزشها، باورها، هنجارها، و الگوهای رفتاری که رفتار و تعاملات درون سازمان را شکل میدهد، از اهمیت و ضرورت زیادی برخوردار است. این اهمیت را میتوان از چندین منظر بررسی کرد:
1. بهبود بهرهوری و عملکرد سازمانی
فرهنگ سازمانی نقش بسزایی در تعیین سطح بهرهوری و عملکرد کارکنان دارد. یک فرهنگ قوی و مثبت میتواند انگیزه و انرژی لازم را برای کارکنان فراهم کرده و به آنها کمک کند تا به بهترین نحو ممکن وظایف خود را انجام دهند. این امر بهویژه در محیطهایی که نیاز به همکاری و تعامل تیمی دارند، بسیار مهم است.
2. رضایت و نگهداشت کارکنان
فرهنگ سازمانی میتواند به طور مستقیم بر رضایت شغلی و
نگهداشت کارکنان تأثیر بگذارد. سازمانهایی که فرهنگی حمایتی، باز و احترامآمیز دارند، معمولاً کارکنان راضیتر و متعهدتری دارند. این رضایت میتواند منجر به کاهش نرخ ترک کار و افزایش نرخ نگهداشت کارکنان شود، که به نوبه خود هزینههای استخدام و آموزش کارکنان جدید را کاهش میدهد.
3. جلب و جذب استعدادها
یک فرهنگ سازمانی قوی و مثبت میتواند به عنوان یک ابزار قوی برای جلب و جذب استعدادهای جدید عمل کند. سازمانهایی که ارزشها و فرهنگهای مشترک را به اشتراک میگذارند، میتوانند به راحتی افراد با استعداد را جذب کنند که با این ارزشها همخوانی دارند. این امر به ویژه در بازار کار رقابتی اهمیت دارد، جایی که جذب و نگهداشت بهترین استعدادها میتواند تفاوت بین موفقیت و شکست سازمان را تعیین کند.
4. ایجاد هویت و انسجام سازمانی
فرهنگ سازمانی میتواند به ایجاد یک هویت سازمانی قوی کمک کند که کارکنان با آن شناسایی میشوند. این هویت میتواند باعث تقویت حس تعلق و تعهد به سازمان شود و به عنوان یک نیروی پیوند دهنده برای کارکنان عمل کند، حتی در مواقع چالشبرانگیز.
5. بهبود تصویر و برند سازمان
فرهنگ سازمانی نه تنها بر کارکنان، بلکه بر مشتریان، تأمینکنندگان و سایر ذینفعان نیز تأثیر میگذارد. یک فرهنگ سازمانی مثبت میتواند به ایجاد تصویر مثبت از برند کمک کند و اعتماد و وفاداری مشتریان را افزایش دهد. این امر به ویژه برای سازمانهایی که به ارائه خدمات به مشتریان متکی هستند، بسیار حائز اهمیت است.
6. مدیریت تغییر و نوآوری
فرهنگ سازمانی میتواند نقش مهمی در مدیریت تغییر و نوآوری در سازمان ایفا کند. فرهنگی که از نوآوری، خلاقیت و تغییرات مثبت حمایت میکند، میتواند سازمان را در مقابل تغییرات بازار و محیطی منعطفتر و پایدارتر سازد. این امر به ویژه در دنیای امروز که تغییرات به سرعت اتفاق میافتند، اهمیت دارد.
7. افزایش کیفیت ارتباطات داخلی
فرهنگ سازمانی بر نحوه ارتباطات داخلی تأثیر میگذارد. یک فرهنگ سازمانی باز و شفاف میتواند به بهبود کیفیت ارتباطات داخلی کمک کند و از بروز مشکلات ارتباطی و سوءتفاهمها جلوگیری کند. این امر به ویژه در سازمانهای بزرگ و چند ملیتی که نیاز به همکاری و هماهنگی بین واحدها و تیمهای مختلف دارند، اهمیت دارد.
۱۰ عنصر اصلی فرهنگ سازمانی
فرهنگ سازمانی شامل مجموعهای از عناصر است که به عنوان پایههای تشکیلدهندهی آن عمل میکنند. این عناصر به طور کلی عبارتند از:
1. ارزشها
ارزشها به اصول و استانداردهای اساسی اشاره دارند که رفتارهای کارکنان و تصمیمگیریهای سازمانی را هدایت میکنند. این ارزشها میتوانند شامل صداقت، احترام، نوآوری، مسئولیتپذیری، و مشتریمداری باشند. ارزشها به عنوان هستهی فرهنگ سازمانی عمل میکنند و در تمام جنبههای عملکرد سازمانی تاثیرگذار هستند.
2. باورها
باورها به مجموعهای از فرضیات و درکهای مشترک میان اعضای سازمان اشاره دارند که نحوهی نگاه آنان به جهان و محیط کار را شکل میدهد. باورها میتوانند شامل مواردی مانند اعتقاد به اهمیت همکاری تیمی، توانایی در تغییر و تطبیق، و تأکید بر کیفیت محصولات و خدمات باشند.
3. هنجارها
هنجارها مجموعهای از انتظارات و قواعد نانوشته هستند که رفتارهای مطلوب و نامطلوب در سازمان را تعیین میکنند. این هنجارها میتوانند در زمینههای مختلفی مثل نحوهی ارتباطات، برخورد با مشتریان، و مدیریت زمان وجود داشته باشند. هنجارها به کارکنان کمک میکنند تا بفهمند چه نوع رفتاری در سازمان مورد پذیرش است.
4. الگوهای رفتاری
الگوهای رفتاری به رفتارهای معمول و تکراری در سازمان اشاره دارند که به عنوان راهنمایی برای چگونگی انجام کارها و تعاملات با دیگران عمل میکنند. این الگوها میتوانند شامل روشهای خاصی برای انجام وظایف، نحوهی برخورد با مسائل، و یا سبکهای ارتباطی باشند.
5. نمادها و مراسمها
نمادها و مراسمها شامل اشیاء، نمادها، یا رویدادهایی هستند که معانی خاصی برای اعضای سازمان دارند و به تقویت فرهنگ سازمانی کمک میکنند. این موارد میتوانند شامل لوگوی شرکت، لباسهای فرم، جشنها و مراسمهای سالانه، و یا تشریفات خاصی مانند معرفی کارکنان جدید باشند.
6. زبان و داستانها
زبان و داستانها شامل اصطلاحات خاص، زبان مشترک، و داستانهای سازمانی هستند که میان کارکنان به اشتراک گذاشته میشوند. این عناصر به عنوان ابزارهای قدرتمند برای انتقال ارزشها و باورهای سازمان عمل میکنند و به ایجاد یک هویت مشترک کمک میکنند.
7. ساختار سازمانی
ساختار سازمانی به چگونگی سازماندهی واحدها و تیمها، سلسلهمراتب مدیریت، و روشهای گزارشدهی اشاره دارد. این ساختار میتواند تأثیر عمدهای بر فرهنگ سازمانی داشته باشد، به خصوص در مورد نحوهی تصمیمگیری و نحوهی تعاملات بین واحدهای مختلف.
8. محیط فیزیکی
محیط فیزیکی شامل طراحی و چیدمان فضاهای کاری، امکانات و تجهیزات موجود، و حتی مکان جغرافیایی سازمان است. این محیط میتواند به تقویت یا تضعیف فرهنگ سازمانی کمک کند. برای مثال، فضاهای باز و انعطافپذیر ممکن است همکاری و ارتباطات بین کارکنان را تشویق کنند.
9. رویهها و فرآیندها
رویهها و فرآیندها شامل روشهای استاندارد شده برای انجام کارها و تصمیمگیریها در سازمان هستند. این رویهها میتوانند در زمینههای مختلفی مانند استخدام، ارزیابی عملکرد، پاداشدهی و ترفیع مورد استفاده قرار گیرند و به عنوان یک ابزار برای همسو کردن رفتارها با فرهنگ سازمانی عمل کنند.
10. رهبری و مدیریت
رهبری و مدیریت به عنوان الگوهای رفتاری برای سایر کارکنان عمل میکنند و میتوانند تأثیر زیادی بر فرهنگ سازمانی داشته باشند. رهبران و مدیران با رفتارها و تصمیمهای خود، ارزشها و هنجارهای سازمانی را تبیین و تقویت میکنند.
این عناصر با هم ترکیب میشوند تا فرهنگ سازمانی منحصر به فردی را برای هر سازمان ایجاد کنند. درک و مدیریت این عناصر به سازمانها کمک میکند تا فرهنگ خود را تقویت و بهبود بخشند، و از این طریق به اهداف استراتژیک خود دست یابند.
۱۲ عامل مؤثر بر شکلگیری فرهنگ سازمانی
شکلگیری فرهنگ سازمانی یک فرآیند پیچیده و چندبُعدی است که تحت تأثیر مجموعهای از عوامل داخلی و خارجی قرار میگیرد. این عوامل میتوانند در تعیین ارزشها، باورها، هنجارها و الگوهای رفتاری سازمان نقش مهمی ایفا کنند. در زیر به بررسی کامل و دقیق این عوامل میپردازیم:
1. تاریخ و میراث سازمان
تاریخ و سابقهی سازمان به عنوان یک عامل کلیدی در شکلگیری فرهنگ سازمانی عمل میکند. سازمانها با گذر زمان، مجموعهای از ارزشها، باورها و هنجارها را ایجاد و تثبیت میکنند که بخشی از میراث آنها میشود. این میراث میتواند شامل داستانها، موفقیتها و چالشهای گذشته باشد که به طور ناخودآگاه رفتار و تصمیمگیریهای فعلی سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد.
2. رهبری و مدیریت
رهبران و مدیران به عنوان مدلهای رفتاری برای سایر کارکنان عمل میکنند و نقش مهمی در شکلگیری و تقویت فرهنگ سازمانی دارند. ارزشها، باورها و سبک مدیریت رهبران میتواند تأثیر مستقیمی بر فرهنگ سازمانی داشته باشد. برای مثال، رهبرانی که به نوآوری و خلاقیت اهمیت میدهند، فرهنگی نوآورانه را ترویج میکنند.
3. سیاستها و رویهها
سیاستها و رویههای رسمی سازمان، چارچوبی برای رفتارها و عملکردهای مورد انتظار در سازمان ارائه میدهند. این سیاستها شامل رویههای استخدام، ارزیابی عملکرد، پاداشدهی، و ترفیع میشوند. سیاستها و رویههای شفاف و عادلانه میتوانند به تقویت یک فرهنگ مثبت کمک کنند، در حالی که سیاستهای مبهم و ناعادلانه میتوانند به ایجاد بیاعتمادی و فرهنگ منفی منجر شوند.
4. ساختار سازمانی
ساختار سازمانی شامل چگونگی سازماندهی واحدها، تیمها و سلسلهمراتب مدیریت است. ساختارهای سلسلهمراتبی و شدید میتوانند فرهنگهای رسمی و کنترلمحور را تقویت کنند، در حالی که ساختارهای مسطح و شبکهای ممکن است به تقویت فرهنگهای باز و مشارکتی کمک کنند.
5. اندازه و پیچیدگی سازمان
اندازه و پیچیدگی سازمان نیز میتواند بر شکلگیری فرهنگ سازمانی تأثیر بگذارد. سازمانهای کوچکتر ممکن است فرهنگی نزدیکتر و خانوادگیتر داشته باشند، در حالی که سازمانهای بزرگتر و پیچیدهتر ممکن است فرهنگهای متنوعتری داشته باشند که بسته به بخشها و واحدهای مختلف متفاوت است.
6. صنعت و محیط خارجی
صنعت و محیط خارجی که سازمان در آن فعالیت میکند نیز میتواند به طور قابل توجهی بر فرهنگ سازمانی تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، سازمانهای فعال در صنایع با رشد سریع و نوآورانه معمولاً فرهنگی پویا و انعطافپذیر دارند، در حالی که سازمانهای فعال در صنایع پایدارتر ممکن است فرهنگی محافظهکارانهتر داشته باشند.
7. تکنولوژی
پیشرفتهای تکنولوژیک میتوانند فرهنگ سازمانی را تحت تأثیر قرار دهند. برای مثال، فناوریهای جدید میتوانند روشهای ارتباطات و همکاری را تغییر دهند، که به نوبه خود میتواند بر فرهنگ سازمانی تأثیر بگذارد. استفاده از ابزارهای دیجیتال و نرمافزارهای همکاری میتواند به ایجاد فرهنگی بیشتر متمرکز بر ارتباطات باز و انعطافپذیری کمک کند.
8. جغرافیا و مکان
مکان فیزیکی سازمان و جغرافیای فرهنگی آن نیز میتواند بر فرهنگ سازمانی تأثیر بگذارد. سازمانهای چندملیتی معمولاً با فرهنگهای مختلفی روبرو هستند و نیاز به تطبیق با آنها دارند. همچنین، فرهنگ محلی میتواند ارزشها و هنجارهای سازمان را تحت تأثیر قرار دهد.
9. کارکنان و تنوع
ترکیب نیروی کار از نظر سن، جنسیت، تحصیلات، تجربه و پیشینه فرهنگی نیز میتواند بر فرهنگ سازمانی تأثیر بگذارد. تنوع در نیروی کار میتواند به ایجاد فرهنگی متنوع و چندصدایی کمک کند که ایدههای جدید و خلاقیت را تشویق میکند. اما ممکن است مدیریت این تنوع نیاز به تلاشهای اضافی برای ایجاد یک فرهنگ یکپارچه داشته باشد.
10. مأموریت، چشمانداز و اهداف سازمانی
مأموریت و چشمانداز سازمان و اهداف استراتژیک آن میتواند نقش مهمی در شکلدهی به فرهنگ سازمانی داشته باشد. مأموریت و چشمانداز سازمان به عنوان راهنمایی برای تصمیمگیریها و رفتارهای سازمان عمل میکنند و میتوانند به ایجاد یک جهتگیری مشترک کمک کنند.
11. مشتریان و بازار
انتظارات و نیازهای مشتریان و بازار نیز میتوانند بر فرهنگ سازمانی تأثیر بگذارند. سازمانهایی که به مشتریان خود اهمیت زیادی میدهند، معمولاً فرهنگی مشتریمدار ایجاد میکنند که به افزایش رضایت مشتری و ایجاد وفاداری کمک میکند.
12. تجربهها و یادگیریها
تجربههای گذشته و یادگیریهای حاصل از آنها نیز نقش مهمی در شکلدهی فرهنگ سازمانی دارند. سازمانها از طریق تجربههای موفق و ناموفق خود در طول زمان یاد میگیرند و این یادگیریها به شکلدهی به فرهنگ سازمانی کمک میکند.
تأثیرات فرهنگ سازمانی بر عملکرد
بهرهوری: فرهنگ سازمانی میتواند مستقیماً بر بهرهوری تأثیر بگذارد. فرهنگهایی که از خلاقیت و نوآوری حمایت میکنند، میتوانند منجر به افزایش بهرهوری شوند.
رضایت کارکنان: یک فرهنگ مثبت و حمایتی میتواند منجر به افزایش رضایت کارکنان شود، که این امر به نوبه خود میتواند باعث کاهش ترک کار و افزایش جذب استعدادهای جدید شود.
تصویر برند: فرهنگ سازمانی میتواند تصویر برند را در ذهن مشتریان و ذینفعان تحت تأثیر قرار دهد. سازمانهایی با فرهنگ قوی و مثبت معمولاً تصویر مثبتی در بازار دارند.
چک لیست مصاحبه خروج یک ابزار ارزشمند برای ارتقای فرهنگ سازمانی و مدیریت فرآیند خروج کارکنان، از جمله اخراج، محسوب میشود که منجر به ترویج شفافیت و احترام متقابل، شناسایی ضعفهای فرهنگ سازمانی، تقویت حس عدالت و بهبود سیاستها و فرآیندها می شود.
تغییر و مدیریت فرهنگ سازمانی
تغییر و مدیریت فرهنگ سازمانی فرآیندی پیچیده و حساس است که نیازمند برنامهریزی دقیق، تعهد مدیریت و مشارکت فعال کارکنان است. فرهنگ سازمانی شامل ارزشها، باورها، هنجارها و رفتارهای جاری در یک سازمان است که تغییر آنها معمولاً با مقاومتهایی همراه است. در ادامه به صورت جامع و کامل به بررسی تغییر و مدیریت فرهنگ سازمانی میپردازیم:
1. تشخیص و تحلیل فرهنگ فعلی
– شناسایی فرهنگ موجود:
اولین گام در تغییر فرهنگ سازمانی، شناسایی و درک فرهنگ موجود است. این شامل شناسایی ارزشها، باورها، هنجارها و الگوهای رفتاری فعلی است. ابزارهایی مانند نظرسنجیها، مصاحبهها و تحلیل اسناد و مدارک سازمانی میتوانند به تشخیص فرهنگ فعلی کمک کنند.
– ارزیابی فاصله فرهنگی:
پس از شناسایی فرهنگ موجود، سازمان باید فاصله بین فرهنگ فعلی و فرهنگ مطلوب را ارزیابی کند. این فاصله نشاندهنده تفاوتها و شکافهایی است که باید پر شوند.
2. تعیین فرهنگ مطلوب
– تعریف چشمانداز فرهنگی:
تعیین چشمانداز فرهنگی به معنای تعریف دقیق ارزشها، باورها و هنجارهایی است که سازمان میخواهد به آنها دست یابد. این چشمانداز باید با استراتژیها و اهداف کلی سازمان همسو باشد.
– مشارکت ذینفعان:
در فرآیند تعیین فرهنگ مطلوب، مشارکت تمامی ذینفعان از جمله مدیران، کارکنان و حتی مشتریان بسیار مهم است. این مشارکت نه تنها به شفافیت و شمولیت کمک میکند، بلکه به کاهش مقاومت در برابر تغییر نیز منجر میشود.
3. ایجاد برنامه تغییر
– برنامهریزی استراتژیک:
برنامهریزی استراتژیک برای تغییر فرهنگ شامل تعیین اهداف واضح، زمانبندی، و منابع مورد نیاز برای اجرای تغییرات است. این برنامه باید شامل مراحل و اقداماتی باشد که به تدریج فرهنگ فعلی را به سمت فرهنگ مطلوب هدایت کنند.
– ایجاد تغییرات در سیاستها و رویهها:
برای حمایت از فرهنگ جدید، سازمان ممکن است نیاز به تغییر در سیاستها و رویههای خود داشته باشد. این تغییرات میتوانند شامل بهروزرسانی فرآیندهای استخدام، ارزیابی عملکرد، سیستمهای پاداشدهی، و آموزش و توسعه کارکنان باشند.
4. آموزش و توسعه
– آموزش ارزشها و رفتارهای جدید:
یکی از اجزای کلیدی در تغییر فرهنگ سازمانی، آموزش کارکنان در مورد ارزشها و رفتارهای جدید است. این آموزشها میتوانند شامل دورههای آموزشی، کارگاهها، و جلسات آموزشی باشند.
– توسعه مهارتهای رهبری:
رهبران نقش حیاتی در مدلسازی و تقویت فرهنگ جدید دارند. بنابراین، توسعه مهارتهای رهبری و آموزش رهبران برای هدایت تغییرات فرهنگی بسیار مهم است.
5. مدیریت مقاومت
– شناسایی عوامل مقاومت:
تغییر فرهنگ سازمانی معمولاً با مقاومتهایی همراه است. شناسایی عواملی که ممکن است منجر به مقاومت شوند، از جمله ترس از ناشناختهها، ناتوانی در تطبیق با تغییرات، و احساس از دست دادن کنترل، از اهمیت بالایی برخوردار است.
– استفاده از تکنیکهای مدیریت تغییر:
تکنیکهای مختلفی میتوانند به مدیریت مقاومت کمک کنند، از جمله ارتباطات شفاف، مشاوره و مشارکت فعال کارکنان، پاداشدهی برای پذیرش تغییرات، و ارائه حمایتهای لازم.
6. پشتیبانی و تقویت تغییرات
– پشتیبانی مداوم:
تغییر فرهنگ سازمانی نیازمند پشتیبانی مداوم است. این شامل ارائه منابع لازم، نظارت بر پیشرفت، و انجام بازخوردهای منظم برای اطمینان از اینکه تغییرات به درستی اجرا میشوند.
– تقویت رفتارهای مثبت:
تقویت و تشویق رفتارهای جدید و مثبت میتواند به تثبیت فرهنگ جدید کمک کند. این تقویتها میتوانند شامل پاداشدهی، تحسین عمومی، و فراهم کردن فرصتهای رشد و توسعه باشند.
7. ارزیابی و اصلاحات
– ارزیابی موفقیت:
پس از اجرای تغییرات، ارزیابی موفقیت آنها بسیار مهم است. این ارزیابی میتواند از طریق نظرسنجیها، مصاحبهها، و تحلیل شاخصهای عملکرد انجام شود.
– اصلاحات و بهبود مستمر:
بر اساس نتایج ارزیابی، سازمان باید اصلاحات لازم را انجام دهد و به بهبود مستمر فرهنگ سازمانی ادامه دهد. این فرآیند میتواند شامل تغییرات بیشتر در سیاستها، رویهها، و برنامههای آموزشی باشد.
جمع بندی
فرهنگ سازمانی به عنوان یک عنصر حیاتی در موفقیت و پایداری سازمانها، نقش بیبدیلی دارد. این فرهنگ با تعیین ارزشها، باورها، و هنجارهای مشترک، رفتارها و تصمیمگیریهای سازمانی را شکل میدهد و بهعنوان یک عامل پیونددهنده میان کارکنان عمل میکند. از طریق درک و مدیریت فرهنگ سازمانی، سازمانها میتوانند به بهبود بهرهوری، افزایش رضایت و نگهداشت کارکنان، جذب استعدادهای برتر، و تقویت برند و تصویر عمومی خود دست یابند. با این حال، تغییر و مدیریت فرهنگ سازمانی چالشی است که نیازمند برنامهریزی دقیق، تعهد مدیریت و مشارکت فعال همه اعضای سازمان است. این فرآیند شامل تحلیل فرهنگ فعلی، تعیین چشمانداز فرهنگی، برنامهریزی استراتژیک، مدیریت مقاومتها، و ارزیابی و بهبود مستمر است. در نهایت، سازمانهایی که به طور مؤثر فرهنگ خود را مدیریت میکنند، قادر خواهند بود در مواجهه با تغییرات محیطی و رقابتی بهتر عمل کرده و به اهداف استراتژیک خود نائل شوند. بهطور کلی، فرهنگ سازمانی نه تنها بهعنوان یک عامل داخلی موثر، بلکه بهعنوان یک مزیت رقابتی در محیط کسبوکار امروز عمل میکند، و توجه ویژه به آن میتواند سازمانها را در مسیر رشد و توسعه پایدار قرار دهد.